انسان در مقابل چیزی می ایستد و مقاومت میکند که نمیداند باآن چطور برخورد کند و کنار بیاید.

ما در مقابل چیزی مقاومت میکنیم که آنرا نمی شناسیم و ادراکی از آن نداریم. ما در مقابل پریشانی و آشفتگی و در مقابل شر و بدبختی هنگامی می ایستیم که ساختار آنرا نمیشناسیم. تنها زمانی میتوانیم نسبت به مسئله آشفتگی و مکانیسم عمل آن آگاه باشیم که در ارتباط مستقیم با ساختمان پدیده آشفتگی قرار داشته باشیم. دو انسان اگر در مقابل یکدیگر حالت دفاع و مقاومت به خود بگیرند درک و شناختی از همدیگر نخواهند داشت. ارتباط تنها موقعی وجود دارد که ترس وجود ندارد.

ترس یا از شناخته است یا از ناشناخته. یا از کاری که انسان انجام داده یا میخواهد انجام دهد. یا از گذشته است یا از آینده. رابطه بین آنچه انسان هست و آنچه میل دارد باشد منجر به ترس میگردد. ترس هنگامی بوجود می آید که انسان واقعیت آنچه هست را بر اساس پاداش و تنبیه ارزیابی کند. هنگامی که شما احساس مسئولیت میکنید و در عین حال میخواهید خود را از آن احساس آزاد نمایید ، ترس بوجود می آید. حاصل جستجوی لذت و اجتناب از رنج ، ترس است. ترس نتیجه اضداد است. تجلیل و ستایش موفقیت منجر به ترس از شکست میشود.

ترس یک فرآیند ذهنی است در طریق تلاش "شدن". در تلاش برای خوب بودن ، ترس از شر بودن نهفته است. در تلاش بزرگی ترس از کوچکی وجود دارد.

تلاش برای "شدن" آغاز ترس است. ترس از بودن یا نبودن. ذهن که در حقیقت انبار تجربه است همیشه از آنچه بی نام و نشان است میترسد. ذهن (مجموعه نامها و واژه ها و خاطرات) تنها میتواند در قلمرو "دانستگی" و شناخته ها عمل کند. بنابراین در مقابل ناشناخته (که یک چالش است) یا مقاومت میکند یا آنرا بر اساس شناخته ها تعبیر و معنا و برچسب گذاری میکند. این مقاومت عبارت است از ترس. زیرا ذهن نمیتواند در تماس با ناشناخته باشد. شناخته نمیتواند در ارتباط با ناشناخته باشد. شناخته باید متوقف شود تا ناشناخته متبلور گردد.

ذهن خالق ترس است. هنگامی که خودش به تجزیه و تحلیل میپردازد و علل آنرا جستجو میکند تا از آن رها شود نتیجه اش "خود حصاری" یا "خودجدایی" بیشتر و بنابراین تشدید ترس است.

وقتی شما بوسیله تجزیه و تحلیل در مقابل آشفتگی مقاومت میکنید ، قدرت مقاوت را افزایش داده اید. و نتیجه این مقاومت تشدید ترس از آشفتگی و نابسامانی است و ترس مانع رهایی است. رهایی در ارتباط است نه در جدایی ، که نتیجه جدایی ترس است.

                                                                                                           کریشنا مورتی

نگاه مثبت و منفی به محرکهای محیطی پیش از آنکه زاییده خود محرک باشد ، زاییده ویژگیهای ذهنی انسان است. لذا شاید بسیاری از محرکهای اطرافمان از نظر مثبت یا منفی بودن ، خنثی باشند. این ویژگیهای شخصی ماست که آنها را به صورت مثبت یا منفی می بینند. یکی از ویژگیهای اصلی اغلب افراد منفی نگر ، منفعل بودن آنها در برابر رویدادهایی جامعه است. یعنی علیرغم نق زدنهای دائمی، هیچ گام مثبتی در جهت ارتقای خود و جامعه بر نمیدارند. حتی بدتر از ان جامعه را متهم میکنند که سد راه موفقیت آنها هستند.

قصد نفی وجود مشکلات و موانع را ندارم.اما میتوان به این موانع به چشم یک فرصت نگاه کرد ، فرصتی برای رشد و موفقیت. همانطور که اشاره کردم بدبینی و خوشبینی بیشتر به منش انسانها وابسته است و لذا طبیعی است که انسانهای منفی نگر بهار و زیبایی های آن را نادیده انگاشته و تنها به نیمه خالی لیوان چشم میدوزند و اگر این نگرش را بای خود نگه میداشتند که چندان مسأله ای نبود! فضای ذهنی دیگران را هم غبار آلود میسازند و در تاکسی و اتوبوس و مغازه مدام از بی عدالتی ها شکایت میکنند!! به یاد جمله ای از یکی از نویسندگان بزرگ افتادم که " ویژگی مشترک همه انسانهای موفق مثبت نگری است " یعنی چه بسا دیدن زیباییهای بهار و به جنگ فقر و نداری نرفتن. میگویند چگونه؟ ما که سرمایه ای نداریم. کاری از دستمان برنمیاید.( دقت کنید باز هم همان نگرش منفی)

اگر تلاش کنی و وضعیت معیشتی خود و یکی دو نفر از اطرافیانت را ارتقاء بدهی. اگر خود را مسئول پیشرفت خودت بدانی و انتظار نداشته باشی بی هیچ رنج و زحمتی پولی از آسمان ( از قرعه کشی فلان بانک یا شرکت و...) به تو برسد. اگر فراموش نکنی در دنیا باید به دانش و هنر و تکنیک (کارهای فنی و ورزش و آشپزی و ...) مسلح بود ، آنوقت است که به جای لعنت فرستادن به تاریکی ، شمعی روشن کرده ای...

درد دل يك نتوركر- حتي تا پاي مرگ!!!

قصه من تكراري نيست، ولي قصه مشترك خيلي هاست. خواهش مي‌كنم تا آخرش مطالعه نماييد.

خيلي تلاش كردم، تا در كنكور قبول شوم، امّا موفق نشدم، بسيار سعي كردم تا مثل برخي از آقازاده‌ها خدمت سربازيم را بخرم،‌ اما ... . باز هم سعي كردم خدمتم را بي‌خيال بگذرانم،‌ اما وقتي مي‌ديدم برخي از عزيزكرده‌ها را به نقاط خوش آب و هوا مي برند و ما طبقه‌ي ... را به ... ،‌ باز نشد. با هر سختي بود خدمت را در جنوب گذراندم. دلم خوش بود كه كارت پايان خدمت گرفته‌ام. غافل از اين كه ابتداي بدبختي‌ام. باز هم به فكر كنكور و ادامه تحصيل بودم،‌ اما ذهنم درگير اطراف بود، درگير وضعيتي كه ما ايراني‌ها در سرزمين خود داريم. به هر صورت بايد اين در و آن در مي‌زدم تا كاري بيابم،‌ نا به سلامت ديپلم علوم‌تجربي هم گرفته بودم. اما موفق نشدم،‌ تا اين كه توسط يكي از دوستانم، كارم به دنياي كامپيوتر باز شد. با كلي قرض و قوله،‌ يك كامپيوتر نه چندان پيشرفته گرفتم. روزها كارم شده بود،‌ در اين خدمات كامپيوتري و آن يكي رفتن براي گرفتن كار تايپ و پايان‌نامه و ... . تا چندل غاز پول در بيارم. كماكان به فكر يك كار به درد بخور بودم، چرا كه بابت كار كامپيوتر نيز مرا مي‌چاپيدند. البته باز خدا را شكر مي‌كردم، كه حداقل درآمدي دارم.

يادم رفته بود بگويم،‌ احوال پدرم را به علت بيماري سرطان بگويم، پدري كه عمري نان كارگري و دستان پينه‌بسته خورده بود، حال نان‌ ذلت كميته امداد را كه هزار بامبول داشت و هزار حقارت بايد مي‌خورد،‌ تازه آن هم يكي از آشنايان به واسطه رابطه‌اي كه داشت درست كرده بود. كمرمان زير بار مخارج شيمي درماني و ... خم شده بود. تا اين كه سرانجام دو سال پيش پدرم عمرش را به شما داد.

مسئوليت زندگي بيش از پيش به دوشم افتاد، بايد زندگي مادرم و دو خواهرم را تأمين مي‌كردم. خلاصه اين در آن در زدن‌ها جواب نداد. ديگر از زندگي و مشكلاتش خسته شده بودم،‌ دلم مي‌خواست، دلم مي‌خواست، زمين دهان باز مي‌كرد و مرا مي‌بلعيد و راحتم مي‌كرد.

اما به يك‌باره اتفاق جالبي برايم افتاد،‌ توسط همان دوستي كه مرا با كامپيوتر آشنا كرد،‌ با نت‌ورك ماركتينگ و شركت كوئست‌نت آشنا شدم. حس كردم در جديدي از اميد بر رويم باز شده است. به هر حال از اين كار خوشم آمده بود. با توجه به برخي مطالب منفي رونامه‌ها، روزها با خود سر و كله مي‌زدم كه اين كار سالم است يا نه؟ درآمد آن حلال است يا نه؟ نكند به كشورم خيانت كنم؟

به هر حال تحقيقات زيادي انجام دادم،‌ حتي مجبور شدم كتابي درباره روش استفاده از اينترنت از دوستم بگيرم و به همراه او به سايت‌هاي شركت و ... سر بزنم. كم‌كم ذات كار برايم روشن شد، و فهميدم نت‌ورك ماركتينگ،‌ يك بازاريابي بسيار ساده است،‌ كه در قالب يك شبكه صورت مي‌گيرد. آن جا بود كه تصميم گرفتم وارد اين حرفه شوم.

مشكل از اين جا شروع شد،‌ كه پول ورود به اين شركت را نداشتم. حدود دو ماه سخت كار كردم تا توانستم، تقريباَ يك سوم پول را به دست بياورم ما بقي را هم قرض و قوله و يك وام صدهزارتوماني كه مادرم از صندوق محلي خودشان گرفته بود و ... .

تازه روزنه اميدي در زندگي تيره و تار و نكبت باري كه برخي آقايان براي ما ساخته بودند، باز شده بود.  به هر حال وارد اين كار شدم،‌ دوست خوبم هم آموزش‌ها را شروع كرد، طي آموزش‌هايي كه ديدم، تازه معناي زندگي را دريافتم،‌ اين كه چرا اين‌قدر بدبخت بودم،‌ اين كه چرا مردم ايران به اين روز افتاده‌اند. آموزش‌هاي حدوداَ‌ ده روزه چنان تأثيري بر من گذاشت كه حتي ده درصد آن را دوران تحصيلات و آن همه نجواي معلمان زحمت‌كش نداشت.

به هر حال كار را گرفتم، و شروع كردم. خوشبختانه علم كمي از اينترنت پيدا كرده بودم. كه جا دارد از دوست و ليدر عزيزم (آقاي ع.م.) بابت اين قضيه كمال تشكر را داشته باشم. هيچ‌گاه لطف او را فراموش نخواهم كرد، زيرا من سه سال پيش از خدمت سربازي آمده بودم، و در طي اين سه سال موفق نشدم يك كار ثابت و با درآمد خوب پيدا نمايم، از طرفي سرمايه كافي براي راه‌اندازي يك شغل مناسب را هم نداشتم.

هنوز نفسي نكشيده بودم كه تبليغات منفي گسترده‌اي در روزنامه‌ها و تلويزيون شروع شد. انگار يك نفر به آنها دستور داده بود،‌ كه به محض اين كه من وارد اين كار شدم، عليه نت‌ورك ماركتينگ بلوا كنند. ابتدا تهمت كلاهبرداري به شركت زدند،‌ طوري كه انگار ما كلاهبرداري‌هاي‌ خود آقايان در زمينه‌هاي مختلف مانند ورود اتومبيل‌هاي قاچاق توسط عناصر دولتي و شركت مافياي ايران خودرو يا اختلاس‌هاي آنچناني كه همچنان هم ادامه دارد را نمي‌بينيم، و جالب اين جا كه هيچ كس، هيچ برخوردي با آنها نمي كرد. كمي با خودم تأمل كردم،‌ كلاهبرداري چيست؟ كه حتي رئيس جمهور جرأت فاش كردن نام آنها را نيز ندارد؟

فروش پرايد و پيكان با قيمتي چند برابر، به مردم يا خريد ميوه و محصولات كشاورزي از زارعين مخلص و زحمت‌كش با نازلترين قيمت و فروش با چند برابر افزايش توسط عناصر دولتي. خروج بنزين و سيمان در سطح كلان از كشور توسط برخي آقايان به كشورهاي هم‌جوار و فروش با قيمتي چند برابر. جديداَ هم كه در اخبار اعلام شد رتبه چهارم جهان را ورود سيگارهاي آمريكايي داريم. ...

هر ايراني از ثانيه اول بامداد تا آخرين لحظه شامگاه فقط به فكر اين است كه كلاهش در كشور مثلاَ جمهوري اسلامي برداشته نشود،‌ اگر زرنگ باشد شايد برخي افراد سودجو دور و برش كلاه او را برندارند، اما تا به خود مي‌آيد متوجه مي شود كه آقايان چندين كلاه متعدد با گشادي هر چه تمام بر سرش گذاشته‌اند.

وقتي به خود مي‌آيم مي بينم،‌ اي واي سالها كشت و كشتار شد تا انقلاب به ثمر رسيد،‌ فقط و فقط براي اين كه آزاد باشيم و از زير بار ظلم و ستم رها شويم، ناگاه خون هزاران شهيد ديگر را در سالها جنگ با متجاوزان بر روي زمين ديديم،‌ كه چه؟

اكنون مي‌بينم حتي در كشوري كه اين همه تاوان براي آزادي داده‌ايم، حتي حق تجارت نداريم. به بازاريابي تهمت كلاهبرداري هم زدند!

مواد مخدر،‌ انواع داروهاي مضر از جمله قرص اكس، مشروبات،‌ سيگار آمريكايي و ... را چه كسي در اين سطح كلان وارد ايران مي‌كند.

از همه بدتر خود دولت كه با توليد سيگار يا واردات آن جوانان را به كام مرگ مي‌كشد! چرا؟ چون درآمد دارد! تجارت مرگ در لباسي زيبا، اين‌ها كه كلاهبرداري نيست!!! بلكه كلاه‌گذاري است؟

همه آشنايان با نت‌ورك ماركتينگ به روش باينري مي‌دانند كه اين كار تجارتي جديد و كاملاً سالم است. و هيچ وجه تشابهي به دسيسه‌هاي هرمي ندارد. شركت‌هاي معتبري كه از اين روش براي فروش محصولات خود استفاده مي‌كنند،‌ صرفاً قصد فروش بيشتر و در عين حال سود رساندن به مشتريهاي قبلي را دارند. اما اينجا در ايران به آنها تهمت هم زده مي‌شود!!! من مي‌خواهم بدانم آيا نت‌ورك هم‌وطن (وست ويژن) قصد فعاليت در خارج از كشور را ندارد و نمي‌خواهد صادرات انجام دهد. چطور انتظار داريم اين شركت خارج از ايران موفق باشد، وقتي ما نت‌ورك ماركتينگ را كلاهبرداري مي دانيم. اگر قرار باشد ساير كشورها با بازاريابي شبكه‌اي همانند مجلس ايران رفتار كنند. پس كار وست‌ويژن و امثالهم هم بسيار سخت خواهد بود. و اصلاً ايراني‌ها نبايد به فكر ايجاد نت‌ورك در دنيا باشند. به قول يكي از نت‌وركرهاي موفق،‌ كسي كه كاري را در حياط خانه خود نمي‌تواند انجام دهد،‌ چگونه مي خواهد در حياط خانه همسايه انجام دهد.

به هر حال كلاهبرداري مصداق ما نيست. بلكه مصداق برخي از ...

برخي از آقايان مي‌گويند محصولات نت‌ورك فاقد ارزش هستند. به آنها پيشنهاد مي‌كنم حتماً به توليد محصولات با ارزش خودشان مانند اتومبيل پرايد و پژوهاي از رده خارج، سكه بهار آزادي، سيگار با ارزش بهمن و ... !!!!! ادامه دهند. حداقل بورس تهران‌تان را حفظ كنيد كه تعطيل نشود.

برخي از آقايان مي‌گويند در گلدكوئيست از سيستم هرمي استفاده مي شود،‌ لازم مي‌دانم اين آقايان ابتدا واژه گلدكوئست را درست تلفظ كنند زيرا اين نشان از تحقيقات بسيار زياد آنها دارد!!!!!!!!

قصد داشتم روده درازي نكنم،‌ اما خيلي از دلم زيادي كرده بود، برگرديم سر اصل قضيه:

با تمام منفي بافي‌ها به خاطر اهدافي كه داشتم كارم را جدي گرفتم و ادامه دادم، زيرا آموزش‌هاي اين كار زندگي من و خانواده‌ام را دگرگون كرد! سرانجام پس از يك ماه تلاش سخت توانستم دو نفر را به سيستم معرفي نمايم. زيرا در اين كار بسيار جدي و با هدف بودم، آموزش هاي لازم را نيز به آنها دادم و در اوج منفي بافي‌ها، آنها نيز اقدام به بازاريابي نمودند،‌ از روز اول تصميم گرفته بودم تمام هم‌سري‌هاي خودم در محله را كه بيكار بودند به اين كار وارد نمايم. اكنون كه پس از حدود يازده ماه داراي تعادل 51 به 62 امتياز هستم، توانستم 13 نفر از آنها را وارد سيستم كنم كه حتي بي‌استعداد‌ترين آنها تا كنون 750 دلار درآمد داشته است. همه آنها نيز حتي در اين شرايط از من تشكر مي‌كنند كه آنها را وارد يك كار سالم و پردرآمد كردم، چرا كه دولت و نمايندگان دلسوز و محترم حتي نتوانسته بودند كاري با حداقل درآمد براي آنها ايجاد كنند.

برخي از آنها مي‌گويند اگر تو نبودي معلوم نبود اكنون ما چه سرنوشتي داشتيم و به كدام مصيبت دچار شده بوديم. اما تو حداقل چيزي كه به ما دادي اين بود كه فهميديم سرنوشت ما دست خودمان است!!!

البته دو نفر هم وارد مجموعه من شدند كه متأسفانه توانايي و استعداد اين كار را نداشتند و فعلاً مجموعه آنها رشد نداشته،‌ بلكه بتوانم در اولين فرصت آنها را ياري دهم.

البته هميشه اين طرز تفكر را داشتم كه افراد بايد آزادي انتخاب داشته باشند،‌ زيرا كشور ما نياز به مهندس، پزشك، مدير، كارمند، معلم، كارگر،‌ نانوا، بقال و حتي كارگران عزيز زحمت‌كش شهرداري نيز دارد. پس انتظار نداشتم تمام افرادي كه كار را به آنها معرفي مي‌كنم وارد اين حرفه شوند. اميدوارم هر كسي در هر حرفه‌اي كه هست موفق باشند. اما به هر حال حرفه من بازاريابي براي شركت كوئست‌نت است و به آن افتخار مي‌كنم. بيشترين لذت را هم زماني مي‌برم كه يك نفر را آموزش مي‌دهم و او به من مي‌گويد: «تو زندگي مرا دگرگون كردي. من تازه متوجه اشتباهات خود در زندگي شده‌ام!!!»

اكنون، روي سخنم با برخي از مسئولين و نمايندگان منتخب مردم،‌ آنها كه يا از نهاد مردم نبوده‌اند و يا جاي قبلي خود را فراموش كرده‌اند، شما نه تنها به فكر كار براي جوانان اين مرز و بوم نيستيد، بلكه كار آنها را نيز از آنها مي‌گيريد. همه و همه به دليل كوته فكري و عدم آينده‌نگري خودتان.

روي سخنم با مراجع گرانقدر است: اگر خداي ناكرده روزي شما يك سكته قلبي بزنيد چه برخوردي با شما مي‌شود؟ بله شما را بر سر مي‌گيرند و همه و همه براي شما دعا مي‌كنند، بهترين بيمارستان را براي شما در نظر مي‌گيرند و ... اما من نوعي به خاطر نداشتن فقط 100 هزار تومان حتي در بيمارستان پذيرش نمي‌شوم و بايد بميرم.

جاي تعجبي نيست كه برخي‌ها واقعيت‌ها را نبينند و آنها را حس نكنند يا در مورد آنها تحقيق نكنند.

بازي كه شما با نت‌ورك ماركتينگ مي‌كنيد،‌ همان بازي است كه آمريكا با انرژي هسته‌اي در ايران مي‌كند.

اكنون مجلس، (مجلس با اين همه نماينده يعني فقط امثال كاتوزيان) به جاي ساخت زيربنايي محكم براي تجارت و كار جوانان و قانونمند كردن اين نوع نظام‌هاي تجاري، به جاي اصلاح سياست خارجي، به جاي نشان دادن وجه‌اي خوب از يك كشور اسلامي، همانند دانش‌آموزي (نمايندگان مجلس) كه از روي بغل‌دستي خود (كاتوزيان) تقلب (تقليد) مي‌كند، مرا متهم مي‌كند، مرا از انجام كاري كه روزي حلالم را با آن در مي‌آورم، منع مي‌كند، غافل از اين كه شايد او، فقط كمي مرا محدود كند،‌ و گرنه من هرگز دست از اهداف مقدسم برنخواهم داشت. من در زندان هم به كارم ادامه خواهم داد.

در طول تاريخ بزرگان زيادي در زندان زندگي كردند، اما هميشه آزاده بودند. جايي كه امامان شيعه را به خاطر فرياد آزادي به زندان انداختند،‌ خاك پاي آنها چه بگويد!!!

من آزاده‌ام و دست از آمال نيكم برنخواهم داشت!!! حتي تا پاي مرگ!!!

 

نت‌وركر آزاده:‌ م-موحد

 

منبع: وب‌سايت ليدر و وبلاگ گروه TV-TEAM

آنان که می مانند عاقبت را می بینند.
خودم را معرفی میکنم:من یک بازاریابم نه .....


خودم را معرفی میکنم:من یک بازاریابم نه از جنس آنها که تا کنون بازار به خود دیده است انسانی که روحش از آینده است وجسمش در اکنون نفس می کشد. رسالتش تغییر خود وپس از ان دنیاست.او می داند هدف چیست و بارها برای ......

به نام خدا

خودم را معرفی میکنم:من یک بازاریابم نه  از  جنس آنها که تا کنون  بازار به خود دیده است  انسانی که روحش از آینده است وجسمش در اکنون نفس می کشد.

رسالتش تغییر خود وپس از ان دنیاست.او می داند هدف چیست و بارها برای اشتیاق سوزانش گریسته است.

بارها نفی ونهی شده است.بارها به دلیل کج فهمی نادانان دچار تحمل رنج وسختی شده است.

انسانی که عاشق زندگیست و برای آن که سربلند زندگی کند می جنگد.

با تمام وجودش می خواهد ومی داند که تواناییش در این دنیا نا محدود است.

اومی داند چه  می خواهد و یقین دارد به آن می رسد.

انسانی که شکست و نا ممکن را از ذهنش زدوده است و تنها به رسیدن و پیروزی می اندیشد.

او ابر انسان را به معنای کامل تفسیر کرده است.

او می داند نزدیکترین به خداست و رسالتش در دنیا چیست.

انسانی که از دریا عمیقتر از کوه محکمتر از درخت ریشه دار تر از آسمان بلندتر از توفان جنبنده تر از آتش سوزنده تر از الماس برنده تر از خاک محجوبتر و از عقاب بلند پرواز تر است.

من در دوئل با سرنوشت هرگز نمی بازم حتی اگر سر نیزه زهر آگینش را در وجودم فرو کند زیرا پایان داستان را من می نویسم.

عطش رسیدن به آرزوهایم چنان وجودم را تسخیر کرده است که به چیزی جز رسیدن فکر نمی کنم.

من دنیا را با دستان کوچکم قلب ساده و مهربانم ایمان راسخم و با تمام وجودم تسخیر می کنم.

در مواجه با مشکلات و در اوج تنهایی هایم باز آن یگانه مهربان را  که تنهاترین هم هست به یاد می آورم. گویا با تمام وجود او را در کنار خود احساس میکنم و میبینم او هم از موفقیتم همچون من لذت میبرد و نیرو و اراده میبخشدم و چه زیبا تصویری   

دوستان من باور کنید : در پس این کوه عظیم نگاهی به وسعت خوشبختی نهفته است پس تیشه را محکمتر بزنید.

تا رسیدن به قله های خوشبختی تنها یک نفس مانده است.

بدانید آنان که می مانند عاقبت را می بینند.

روزی فرا خواهد رسید که بر بام بلند ایران سرود پیروزی سر دهیم.

شکست را چگونه تعريف مي کنند؟
سعي كن عظمت در نگاه تو باشد نه در آن چيزي كه به آن مينگري.

دختري براي پدرش كه اسير جنگي بود نامه نوشت و از اوضاع نابسامان زندگي و مسائل پيرامون جنگ كه درگير آن بودند نوشت و پدر در جواب او نوشت: دخترم دو تا زنداني در زندان، يكي هر شب به ماه نگاه ميكند و ديگري به گل ولاي جلوي زندان.

 روح خودتان را اندكي از سطح زمين بالا ببريد و به مسائل زندگي جور ديگري نگاه كنيد.

گفتند: شکست يعني تو يک انسان در هم شکسته اي!
گفت: نه ! شکست يعني من هنوز موفق نشده ام.
گفتند: شکست يعني تو هيچ کاري نکرده اي.
گفت: نه! شکست يعني من هنوز چيزي ياد نگرفته ام.
گفتند: شکست يعني تو يک آدم احمق بودي.
گفت:  نه! شکست يعني من به اندازه کافي جرات و جسارت نداشته ام.
گفتند : شکست يعني تو ديگر به آن نمي رسي.
گفت : نه! شکست يعني مي بايد از راهي ديگر به سوي هدفم حرکت کنم.
گفتند : شکست يعني تو حقير و نادان هستي.
 گفت : نه! شکست يعني من هنوز کامل نيستم.
گفتند: شکست يعني تو زندگيت را تلف کردي.
 گفت : نه! شکست يعني من بهانه اي براي شروع کردن دارم.
گفتند: شکست يعني تو ديگر بايد تسليم شوي!
 گفت : نه! شکست يعني من بايد بيشتر تلاش کنم.

اولين شرط لازم براي دستيابي به موفقيت، بكارگيري قواي ذهني و جسمي خود، بطور بي‌وقفه و خستگي ناپذير، در جهت حل يك مسئله مي‌باشد.   (توماس اديسون)

جادوي كار پاره‌وقت

«برايان تريسي» و «آنتوني رابينز» در زمرهء مشهورترين مربيان در حوزهء مديريت، فروش، راهبري و رفتارشناسي انسان هستند. جيم رآن، استاد اين دو مربي برجستهء جهاني است و استاد بسياري از بزرگاني نظير رابينز و تريسي. به نوشتهء كتاب، «رآن»، جزو 10 مربي برگزيده در صنعت بازاررساني شبكه‌اي است.

«جادوي كار پاره‌وقت» كتابي است مبتني بر پياده‌سازي لوح فشردهء صوتي ( CD ) «رآن». او در اين لوح فشرده، شيوه‌هاي راهبري و موفقيت را در اين صنعت معرفي مي‌كند. اين شيوه‌ها فلسفه‌هاي شخصي اوست كه رآن، زندگي خود را بر اين پايه استوار كرده و بر اين باور است كه چنين اصولي، زندگي شخصي و كاري را رشد مي‌دهد، افزون بر آن درآمد سرشاري نيز نصيب خواهد كرد.

آيا مايليد با اين اصول آشنا شويد؟ اصولي كه از خلال گفتارهاي «رآن»، معرفي مي‌شود. شايسته است تاكيد شود پس از مطالعهء اين متن بهتر است كتاب مطالعه شود، همچنين دريابيم به عدد انسان‌ها، راه‌هاي موفقيت وجود دارد.

 ضرورتي ندارد همگي انسان‌ها، به مسيري واحد براي دستيابي به موفقيت تكيه زنند اما ضروري است موفق‌ترين‌ها را شناسايي كنند، راه‌هاي رفتهء آنان را مورد مطالعه و بررسي قرار دهند، از بين راه‌هاي رفتهء آنان، دست به انتخاب بزنند، اگر در راه‌هاي رفتهء‌ديگران، نيك بنگرند درمي‌يابند با تغييراتي در آن راه‌هاي رفته، شيوه‌اي جديد براي خود بيافرينند كه در پرتو آن اقدام كنند تا به موفقيت و شادكامي دست يابند.

به هر رو آن‌چه در پي مي‌آيد، اصولي است كه «رآن» در اين كتاب برآن تاكيد مي‌ورزد، چون موفقيت خود را ناشي از به كارگيري اين اصول مي‌داند.گفتني آن‌كه جادوي كار پاره‌وقت اثري است از «جيم رآن» با پياده‌سازي، ترجمه و ويرايش توحيد فريدوني، امير رضاهاشمي و رامين درگاهي. انتشارات آسيم، ناشر اين اثر، امسال اين كتاب را با تيراژ 5000 نسخه چاپ و در اختيار علاقه‌مندان قرار داد.

رآن در اين كتاب - جادوي كار پاره‌وقت- 12 اصل ارايه مي‌دهد. اين 12 اصل كدامند. 12 اصل «جيم رآن» به شرح زير است:

1- يافتن يك فرصت كاري

2- سود بردن، بهتر از مزد گرفتن است

3- جادوي كار پاره‌وقت

4- تنظيم بادبان

5- قانون نسبت‌ها

6- قانون كاشت و برداشت

7- پرورش مهارت‌ها

8- بياييد با هم كار كنيم

9- ارتباط، معرفي و تمجيد

10- سزاواري در برابر نيازمندي

11- مهارت‌هاي شما، آينده‌تان را رقم مي‌زند

12- خوب زندگي كنيد

سود بردن، بهتر از مزد گرفتن است

«رآن» با صراحت اذعان مي‌كند نه در دبيرستان و نه در دانشگاه، هيچ‌گاه در اين باره سخني را نشنيده است و به مجرد ورود به دنياي كار، به اين اصل دست مي‌يابد.

«رآن» مي‌گويد وقتي كار مي‌كنيد، در پي كسب درآمدي هستيد براي كرايهء‌خانه، گذران اوقات فراغت، تامين نيازهاي زندگي، اين در حالي است كه اگر تغيير رويه دهيد، انرژي كاري شما افزايش مي‌يابد. جملهء صريح رآن چنين است: «باورتان نمي‌شود زماني كه براي سود و ثروت كار مي‌كنيد و نه براي پرداخت كرايهء خانه، صبح را با چه انرژي‌اي آغاز مي‌كنيد! شما با كاركردن در اين سيستم، شانس بزرگي براي ثروتمند شدن داريد

جادوي كار پاره‌وقت

سومين اصل جادويي رآن، جادوي كار پاره‌وقت است. نگاه «رآن» متفاوت از اتفاقي است كه در جامعهء ما رخ مي‌دهد.«كار پاره‌وقت» اكنون به شيوه‌اي رايج تبديل شده است.

 افراد پس از اتمام كار، كاري كاملا متفاوت و گاه در سطحي بسيار نازل‌تر را در باقي‌ماندهء روز پي‌مي‌گيرند. چنين كاري غالبا نيازي به مهارت‌هاي ويژه ندارد اما آنچه رآن بر آن تاكيد مي‌ورزد آن است كه در اين كار پاره‌وقت، ضروري است شما با مهارت‌ها و تكنيك‌هاي جديد آشنا شويد.

چنين نگاهي باعث مي‌شود شما با «قابليتي» تازه، فعاليتي جديد و بيش‌تر در سطحي عالي‌تر را پي‌بگيريد. بديهي است اين «قابليت» پله‌هاي ترقي شما را مهيا مي‌كند.

 قطعا به مرور زمان، هم درآمد بيش‌تر نصيب شما مي‌كند و هم احساس مي‌كنيد كه قابليت‌هاي بيش‌تري را براي آينده كسب مي‌كنيد.

تنظيم بادبان

چهارمين قانون جيم رآن با تمثيلي لطيف قرين است: «همهء ما، شبيه به يك قايق بادباني در وسط دريا هستيم، اين مسير وزش باد نيست كه مقصد ما را تعيين مي‌كند بلكه اين قايقران و تنظيمات بادبان است كه مسير را معين مي‌كند.

 از اين مثال، هر كسي مي‌تواند به نحوي در زندگي خود استفاده كند. بادها براي همهء ما، به طور يكسان مي‌وزند، باد مصايب، باد فرصت‌ها، باد تغييرات! آن‌ها حتي زماني كه قايق ما سروته شده است نيز مي‌وزند! بادهاي موافق و ناموافق، همواره در حال وزيدنند اما به خاطر داشته باشيد، بادها براي همهء ما، به طور يكسان مي‌وزند: «باد اقتصاد، باد اجتماع، باد سياست! فقط تفاوت در اين است كه شما قايق را كي به مقصد مي‌رسانيد؟ يكسال؟ سه سال؟ پنج سال؟ تفاوت، در زمان رسيدن و تنظيمات بادبان قايق شماست، نه بادي كه مي‌وزد

دو توصيهء جالب را «جيم رآن» در اين فصل تاكيد مي‌كند.

1-نخواه كه مسايل آسان شوند و مشكلات كم‌تري داشته باشي، بلكه تلاش كن كه تو توانمندتر شوي و مهارت‌هاي بيش‌تري كسب كني.

2-انسان، قادر به انجام كارهاي شگفت‌انگيزي است، به شرط آن كه از اتفاقات آينده نهراسد.

همچنان اين قوانين را مي‌توانيد جست‌وجو كنيد اما بخش پاياني كتاب، گفت‌وگويي است كه با جيم رآن انجام شده اين گفت‌وگو نيز در خور توجه است. براي نمونه اين پرسش و پاسخ را بخوانيد كه در صفحات انتهايي چنين آمده است:    

شما اغلب راجع به هدف‌گذاري، صحبت مي‌كنيد، چرا؟

چون آموختن هدف‌گذاري  (Setting Goal) ، زندگي مرا تغيير داده است. روزي مربي‌ام به من گفت: «فهرست اهدافت را به من نشان بده. به او گفتم، «من چنين فهرستي ندارم». او گفت: «اگر تو فهرستي از اهدافت نداري، من مي‌توانم حدس بزنم كه موجودي حساب بانكي تو نيز بيش از چندصد دلار نيست

من گفتم: «آيا اگر فهرستي از اهدافم را تعيين كنم، مقدار موجودي حساب بانكي‌ام تغيير مي‌كند؟»

او گفت: «حتما. من طرفدار اهداف هوشمندانه  (smart)  هستم. مشخص  (specific) ، قابل اندازه‌گيري  (measurable) ، قابل دستيابي  (Attainable) ، واقع‌بينانه  (Realistic) ، زمان‌بندي شده  (Time-sensitive) 

من از افراد مي‌خواهم كه فهرست‌هايي با اين عناوين، تهيه و يادداشت كنند: «افرادي را كه مي‌خواهند تا 10 سال آينده ملاقات كنند، مهارت‌هايي كه مي‌خواهند ارتقا دهند، سرمايه‌گذاري‌هايي كه مي‌خواهند انجام دهند، تجربياتي كه مي‌خواهند به دست آورند و زماني كه اين كارها را انجام دادند، كنار آن‌ها را علامت بزنند. اين مساله خيلي مهم است

 

همواره زمانی که شما بخواهید تغییری در شرکت یا سازمان خود ایجاد کنید ، مقاومتهایی در برابر این تغییر صورت می گیرد. اشخاص نه به دلیل خود تغییر بلکه به خاطر عدم اطمینان ملازم تغییر در برابر آن مقاومت می کنند . به خصوص نامطمئنی در ازتباط با روابطی که با دیگران دارند بسیار نقش آفرین است .
  راه برخحورد با مقاومت در برابر تغییر ، قبل از هر چیز این است که به محرکها به ویژه روابط موجود توجه کنیم . در عین حال در صورت امکان ، باید اشخاصی را که بر اثر تغیر تحت تاثیر قرار می گیرند در نظر بگیریم . اجازه بدهید این اشخاص تغییر را تحلیل کنند، بگذارید درباره راه حلی که اتخاذ می کنید مشارکت داشته باشند. شما می توانید از افراد سازمانتان برای حل مسائل موجود کمک بخواهید تا آنها نیز بتوانید در راه حلی که ارائه می شود ایفاگر نقشی باشند. در این شرایط همه آنها نیروی خود را صرف می کنند تا به اتفاق هم کاری صورت دهند و از آنجا که این اشخاص با موضوع و مشکلات موجود آشنایی بیشتری دارند، طرز برخورد آنها با مسئله بسیار موثرتر و کارآمدتر خواهد بود . پل لارنس در مقاله ارزنده و مشهور خود می گوید:
  ((در زمینه مقاومت در برابر تغییر، مهمترین موضوع اطلاع از ماهیت راستین مقاومت است . در واقع آنچه کارکنان در برابر آن مقاومت می کنند، تغییر فنی نیست . مهمتر از تغییرات فنی تغییرات اجتماعی است . مهم تغییر در روابط اجتماعی ملازم تغییر است. برای احتراز از مقاومت اشخاص در برابر تغییر باید خود آنها را در فرایند تصمیم گیری دخالت داد. مشارکت کردن در کارها، ریشه در احساس اشخاص دارد. مهم این است که اشخاص احساس کنند که به بازی گرفته می شوند.))
لارنس در ادامه مطلب می گوید کارکنان ستادی که اغلب وظیفه تجزیه و تحلیل و یافتن راه حل برای مشکلات کارکنان عملیاتی بر عهده آنها واگذار می شود، اغلب با کوته نظری تنها به جنبه های فنی مسئله توجه می کنند و معمولا به روابط اجتماعی موجود توجه می کنند و معمولا به روابط اجتماعی موجود توجه ندارند و اغلب آن را درک نمی کنند. کارکنان ستادی و واحدهای برنمامه ریزی و اجرا به اندازه ای به تکنولوژی تغییر توجه دارند که معمولا به انواع و اقسام عواملی که اشخاص را رنج می دهنند توجه ندارند.
لارنس با خاطر نشان کردن اینکه روابط اجتماعی موجود هستند که بارآوری را امکان پذیر می سازند، بحث خود را به پایان می برد:
  ((نباید فراموش کنیم که همان تشکیلات اجتماعی که در مواقعی تا این حد ناراحت کننده به نظر می رسند برای اجرای کار ضروری هستند. بدون یک شبکه مناسبات اجتماعی ، سازمان و تشکیلات از اشخاصی انباشته می شوند که هرگز نمی دانند چگونه به شکلی سازمان یافته با یکدیگر کار کنند. نمایندگان تشکیلات امور اداری با رعایت این شبکه ، به جای خصومت ورزیدن با آن می توانند به نقطه نظرهای جدید فنی ، امکان پذیرش بیشتری بدهند. ))

منبع : معجزه ارتباط و ان.ال.پی  نوشته جری ریچاردسون ترجمه مهدی قراچه داغی

در جواب ایمیل دوست عزیزم علیرضا

 

       یا حق
                ثبات قدم در هر کاری انسانها را به اوج برده است  
عیبی ندارد اگر نت خود را عوض می کنید اما مراقب لی لی کردن های بی مورد باشید
منظورم از این این شاخه به اون شاخه پریدن های بی مورد است اگر می خواهید نت
دیگری برای ادامه کارتون انتخاب کنید خیلی مراقب باشید که اون نت نقص ها وعیب های
احتمالی نت قبلی را نداشته باشد نت جدید باید بسیار پر قدرت تر از نت قبلی شما باشد
ببینید بالاسری های شما چه افرادی هستند اعتقادات اون ها رو ارزیابی کنید ببینید بخاطر
پول کار می کنند یا بخاطر شما شخصیت اون ها رو بشناسید هیجان زده نشید اگه یک نت جدید
با پلن عالی دیدیداز این جور نت ها زیاد هستند اما نت هایی که واقعا به ورودی هاش متعهد باشه کم است
بعضی ها فکر می کنند چون این نت یک دو یا سه ماه است که کار میکنه خوب من حتما درش موفق میشم
اما نه اگه شما در نتی  وارد بشید که داره سه سال در شهر شما کار میکنه اما به اصول پایبند است
 بهتر از اون نتی هست که دو ماه داره کار میکنه اما هیچ تعهدی در اصل وبدنه اش وجود نداره
صرفا بخاطر اینکه بالاسریهای شما اونجا ورودی زدن شما هم ورودی نزنید صبر کنید تحقیق کنید فکر کنید
وموقعیت خود را بسنجید مشورت کنید و از خود بپرسید چرا من باید این نت را رها کنم؟
و چرا باید وارد نت جدید بشوم؟


 
            (((تغییر خوب است اگر سنجیده وحساب شده باشد)))
  

 

چند سال پيش در جريان بازي هاي پارالمپيك ( المپيك معلولين ) در شهر سياتل آمريكا  9  نفر از شركت كنندگان دو100متر پشت خط آغاز مسابقه قرار گرفتند.

همه اين  9  نفر افرادي بودند كه ما آنها را عقب مانده ذهني و جسمي مي خوانيم. آنها با شنيدن صداي تپانچه حركت كردند. بديهي است كه آنها هرگز قادر به دويدن با سرعت نبودند و حتي نمي توانستند به سرعت قدم بردارند بلكه هر يك به نوبه خود با تلاش فراوان مي كوشيد تا مسير مسابقه را طي كرده و برنده مدال پارالمپيك شود.

ناگهان در بين راه مچ پاي يكي از شركت كنندگان پيچ خورد . اين دختر يكي دو تا غلت روي زمين خورد و به گريه افتاد.

هشت نفر ديگر صداي گريه او را شنيدند ، آنها ايستادند، سپس همه به عقب بازگشتند و به طرف او رفتند.

يكي از آنها كه مبتلا به سندروم داون(عقب ماندگي شديد جسمي و رواني) بود، خم شد و دختر گريان را بوسيد و گفت : اين دردت رو تسكين ميده

سپس هر  9  نفر بازو در بازوي هم انداختند و خود راقدم زنان به خط پايان رساندند.

در واقع همه آنها اول شدند. تمام جمعيت ورزشگاه به پا خواستند و  10  دقيقه براي آنها كف زدند.

(( کاش دانسته بودم چگونه زندگی کنم یا کسی را یافته بودم که چگونه زندگی کردن را به من تعلیم دهد ))                 تئودور پارکر

 

نومیدی و افسردگی

 

 

می گویند روزی شیطان تصمیم گرفت که از کار خود دست بردارد. بنابراین اعلام کرد که می خواهد ابزارش را با قیمتی مناسب به فروش برساند.

   پس وسایل کارش را به نمایش گذاشت که شامل خودپرستی، نفرت، ترس، خشم، حرص، حسادت، شهوت، قدرت طلبی و غیره بود.

   اما یکی از این ابزار بسیار کهنه و کارکرده به نظر می رسید و شیطان حاضر نبود که آن را به قیمت ارزان بفروشد. کسی از او پرسید: این وسیله گران قیمت چیست؟

   شیطان گفت: این نومیدی و افسردگی است.

   پرسیدند چرا این همه گران است؟

   شیطان گفت: زیرا این وسیله برای من از ابزار دیگر موثر بوده است. هرگاه سایر وسایلم بی اثر می شوند، تنها با این وسیله می توانم فلب انسانها را بگشایم و کارم را انجام دهم. اگر بتوانم کسی را وادار کنم که احساس ناامیدی، یاس، دلسردی، مطرود بودن و تنهایی کند، می توانم هرچه که می خواهم با او بکنم. من این وسیله را روی همه انسانها امتحان کردم و به همین دلیل کهنه است.

  

   از فرار ابدیت ناظران عرش، فرشتگان و ملایک تلاش و مبارزات تو را نظاره می کنند، پس قوی باش. تو در تلاش و پیکارت تنها نیستی که در حضور فوجی عظیم به مبارزه ای شریف برخاسته ای.

طلای وجود خود را بیابیم 

 

آثار هنری به دو دلیل ارزشمند هستند. اول اینکه توسط استادان بوجود آمده اند و دوم اینکه تعدادشان کم است. شما کنج پرارزشی هستید که توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید  

آک ماندینو

 

   در 1975 گروهی از راهبان معبدی در تایلند مجبور بودند که محل یک مجسمه بودایی گلی زا به محل جدیدی انتقال دهند. به علت ساخت بزرگراه به سوی بانکوک قرار بود معبد تغییر محل داده شود.

   هنگامی که جرثقیل می خواست تندیس را بلند کند وزن آن قدری زیاد بود که شروع به ترک خوردن کرد و نکته مهمتر اینکه بارش باران آغاز شد. راهب ارشد که تصور می کرد ممکن است بودای مقدس اسیب ببیند دستور داد مجسمه را بر زمین بگذارند و برای حفظش در باران روی آن را با چادری بزرگ بپوشانند.

   پاسی از شب که نگذشته بود که راهب ارشد برای بازدید مجسمه به سراغش رفت. او چراغ قوه خود را به زیر چادر برد تا از خشک بودن مجسمه اطمینان حاصل کند. همین که نور چراغ قوه به ترکها تابید او روشنایی درخشش ضعیفی را دید. به معبد رفت و یک قلم و چکش آورد و به کندن گل پرداخت. هر تکه گل خشک شده را که برمی داشت روشنایی بیشتر می شد. چندین ساعت طول کشید تا او خود را با بودای طلایی فوق العاده ای مواجه دید.

   تاریخ شناسان معتقدند که سالها پیش قرار بود ارتش برمه به تایلند حمله کند. راهبان گمان میکردند کشورشان به زودی مورد حمله قرار می گیرد. بودای طلایی و پرارزش خود را با گل پ.شاندند تا اینکه گنجینه خویش را از تصرف برمه ای ها مصون دارند.

   به نظر می رسید که برمه ای ها تمام راهبان را قتل عام کردند و راز بودای طلایی تا روز مقدر در سال 1957 ناگفته باقی ماند.

  

   همه ما مانند بودای گلی هستیم که با پوشه ای سخت ایجاد شده از ترس پوشیده شده ایم. ما در مسیر زندگی بین دو تا سه سالگی به پوشاندن « اصل طلایی » خویش می پردازیم. وظیفه کنونی ما این است که همچون آن راهب قلم و چکش به دست، بار دیگر خود واقعی خویش را کشف کنیم.

 

  

   تفاوت میان «خویشتن روزمره» و «خویشتن متعالی» به صورت استعاره در این عبارت ودایی کلاسیک بیان می شود. هر انسانی مثل تکه ای طلاست. اگر به حلقه، یک ساعت یا زنجیر طلا تبدیل شود می تواند بگوید من یک حلقه، یک ساعت یا زنجیر هستم. اما باید به خاطر داشته باشد که همه این شکلهایی که به خود می گیرد موقتی هستند. حقیقت ثابت و پایدار این است که فقط طلاست. یعنی به هر شکلی که دربیاید باز هم جوهره اصلی اش طلاست.

 

می روم دلمردگی ها را ز سر بیرون کنم ××× گر فلک با من نسازد چرخ را وارون کنم

 

باید قوی بشیم.
همیشه امید هست اما............
غیر ممکنه بتوان با بال کبوتر مانند عقاب پرواز کرد باید قوی بشیم.

این وبلاگ صرفا برای اطلاع رسانی وافزایش سطح علمی نتورک مارکترهای آزاده ایران ایجاد و در ان از هیچ سیتمی انتقاد یا تعریف بدون دلیل نخواهد شد موضع این وبلاگ شفاف و بی طرف است و با همراهی و انتقادات سازنده شما هر روز خود را از روز قبل قوی تر خواهد کرد مطالب آموزشی.اخبار.planسیستمهای مختلف.انتقادات.پیشنهادات و سوالات خود را با ما در میان بگذارید.

Davoud.R    09354754493

 

بدان که دلیل موفقیت برخی از افراد، انجام کارهایی
 
 است که دیگران از انجام آن سر باز می زنند**
جکسون براون

پشتکار عامل اصلی موفقیت

 

پشتکار عامل اصلی موفقیت

 

اگر زندگی مردان و زنان بزرگ را و کسانی که به نحوی در پیشرفت جامعه بشری تاثیر داشتند و تحولی در دنیا و زندگی بشر ایجاد کردند بررسی کنیم به این نکته مهم میرسیم که پشتکار فراوان یکی از عوامل اصلی موفقیت این افراد بوده است.یقین بدانید که بدون پشتکار هیچ کار بزرگی انجام نخواهد شد.مثبت اندیشی و بزرگ اندیشی به تنهایی برای رسیدن به درجات عالی یا رسیدن به پیشرفتها و موفقیتها و تحولات بزرگ کافی نیست .هنگامی که فکر و اندیشه تان را عوض کردید و افکار و اندیشه های بزرگ را وارد ذهنتان کردید بعد از آن باید وارد عمل شوید و مقدمات محقق شدن فکر و اندیشه بزرگتان را فراهم کنید . اینکه فقط اندیشه های بزرگ را یک به یک وارد فکرتان کنید و گمان هم بکنید که با ورود افکار بزرگ زندگیتان هم بزرگ میشود ٬ این بیشتر خیالبافیست و اتفاقا افراد زیادی هم خصوصا جوانان به آن مبتلا هستند.اما آن بزرگ اندیشی و تحول فکری که موجب ایجاد یک تغییر و تحول بزرگ در خود ٬ دیگران ٬ جامعه و دنیا میشود لازمه اش پشتکار فراوان است .اگر پشتکار نداشته باشید بعد از مدتی که از شروع کار گذشت چه بسا خسته و ناامید شوید و در نتیجه کارتان را در نیمه راه متوقف کنید .

موفقیت

 

هیچ چیز خوبی در زندگی، بدون تلاش و زحمت بدست نمیاد. یه موقع باید پول خرج کنی، یه موقع انرژی، یه موقع آبرو، بعضی موقع ها هم فقط باید زمان صرف کرد!

اگه از من بپرسید، که سه تا شاه کلید تو زندگی رو معرفی کنم، بطور حتم یکی از اونها اینه: "صبر"!

The Better Life, Patience is a mark of maturity

The Better Life

Patience is a mark of maturity. If you want to grow spiritually, plan on adding a good deal of patience into your life. When babies don't get what they want immediately, they get very upset. Most children are very impatient: they don't know the difference between "No" and "Not yet." Maturity involves the ability to wait, to live with delayed gratification.

Patience begins by changing the way you look at something. When I'm impatient, I have limited perspective.  All I'm seeing is myself; my needs, my desires, my goals, my wants, my schedule, and how you're messing up my life. First, develop a new perspective. Find a new way of looking at the situation that is giving you problems.

  يك فرصت طلايي

 

اگر امروز كوچك ترين تغيير مثبتي در زندگيت به وجود آوري ، روزت را در حالي تمام ميكني كه از آغاز روز يك گام جلوتر رفته اي . اگر امروز كوچك ترين قدمي در جهت تحقق روياهايت برداري ، در مسير مثبت حركت كرده اي . لحظات به سرعت مي گذرد ، چه از آن ها استفاده كني و چه از آن ها استفاده نكني . پس با توجه كامل از اوقات خود استفاده كن و بگذار گذشت زمان سبب پيشرفت تو شود .

مجبور نيستي تمام مشكلات دنيا را يك روزه حل كني ، در عوض مي تواني روزت را در مسيري مثبت ، پربار و خلاقانه سپري كني . اگر هر زمان كه فرصتي دست دهد در جهت پيشرفت خود حركت كني ، سرانجام دقيقا به همان جا كه قصد كرده بودي ، خواهي رسيد . اين روز و اين لحظه يك فرصت طلايي است . چون مي تواني از آن در جهت يك تغيير مثبت استفاده كني . بهترين چيزي كه تصورش را مي كني چيست ؟ امروز حقيقتا مي تواني در جهت رسيدن به آن حركت كني

خوشبختي هاي بزرگ در پشت لحظه هاي کوچک

 

امرسون مي گويد : "مردان بزرگ ، کساني هستند که مي دانند انديشه ها برجهان فرمان مي رانند."

انديشه هاي ما سرنوشت ما را رقم مي زنند . آن چه امروز هستيم ، ثمره انديشه هاي ديروز ماست و فردا چيزي جز انديشه هاي امروز ما نيست .شادي و خوشبختي ما ، امکانات و توانايي هاي ما و حتي ميزان موجودي بانکي ما به نوع تفکر ما بستگي دارد .و بدانيد که در بزرگ انديشي و خوش بيني ؛ افسوني نهفته است ! براي رسيدن به هر چيز ، نيازمند ابزاري هستيم و براي موفقيت ، به انديشه هاي استوار نيازمنديم . پس ، از همين حالا شروع کنيد !بزرگ بينديشيد تا بزرگ زندگي کنيد . بزرگي زندگي ، در خوشحالي و کاميابي است .


ادموند اسپنسر مي گويد :
"اين ذهن ماست که ما را شاد يا ناشاد ، بدبخت يا سعادتمند و غني يا فقير مي سازد." هرگز خود را دست کم نگيريد و از همه توان خود براي رسيدن به موفقيت استفاده کنيد. به اين سخن ژرف بينديشيد که : "زندگي کوتاه تر از آن است که بخواهد دست کم گرفته شود." مردم غالبا اين حقيقت بزرگ را از ياد مي برند که براي رسيدن بايد اولين قدم را بردارند و سپس خود را براي برداشتن قدم هاي بعدي آماده کنند .


يک روانشناس سوئدي مي گويد :
"موفقيت هاي بزرگ هنگامي نصيب ما مي شوند که از شروع هاي کوچک راضي باشيم." همواره بايد به ياد داشته باشيم که :همه راه ها از نخستين گام آغاز مي شود .و اين گام اول است که دشوار است . و در واقع کسي که به پشت در رسيده است ، تقريبا نيمه سخت سفر را پشت سر گذاشته است.



مشکل اساسي اين است که ما از حد آرزو کردن فراتر نمي رويم و اکثرا در برداشتن اولين گام دچار ترديد هستيم بي آن که بدانيم چه فسوني در همين گام نخست نهفته است .مساله اينجاست که بيشتر مردم از برداشتن اولين گام پروا دارند و اين بزرگترين خطاي آنهاست .



آنتوني رابينز در کتاب به سوي کاميابي معتقد است :
"ساختمان مغز و اعصاب افراد بشر کم و بيش شبيه به هم هستند ، پس اگر کسي در نقطه اي از دنيا توانسته است کاري بزرگ انجام دهد ، ديگري هم که داراي مغز و اعصاب مشابه اوست مي تواند عينا همان کار را انجام دهد و به همان نتيجه برسد ، به شرط آن که ؛ دقيقا از همان راهي که او رفته ، برود و طرز فکر و رفتارش شبيه به او باشد و اين همان مشاهده الگوهاي موفق است."



در مسير رسيدن به موفقيت هرگز نبايد آرزو کردن را با اعتقاد داشتن اشتباه گرفت . آرزو نمي تواند جاي ايمان را بگيرد .يک روان شناس مي گويد :
"همواره سعي کنيد آرمان هاي بزرگ داشته باشيد ، نه آرزوهاي بزرگ." مسلما کسي که معتقد است نمي توان به اين آرزوها رسيد ،قادر نخواهد بود پله هايي را که به اوج موفقيت مي رسند کشف کند .انديشه و رفتار چنين افرادي ، از حد رفتار و انديشه هاي افراد متوسط فراتر نمي رود .



انديشه مثبت و خلاق ، نخستين گام براي رسيدن به موفقيت است و هيچ کس ادعا نمي کند که به صرف انديشيدن يا آرزو کردن همه چيزهاي ناممکن ، ممکن مي گردند . اما بزرگ ترين گام براي رسيدن به موفقيت هاي عظيم ، کشف اين حقيقت است که "ايمان قادر است کوه را از جا بلند کند."ايمان در دوران ما حتي مي تواند کارهايي عظيم تر از جابه جايي کوه ها انجام دهد .اگر دانشمندان ما شهامت ، علاقه و ايمان به فتح فضا را نداشتند ،هنوز ماه تسخير نشده بود .


دکتر بهنام غفاري مي گويد :
"در مورد نيروي انگيزشي ايمان مي توان گفت که همه چيز از انديشه ها و باورهاي ما ناشي مي شود و برزبان ما جاري مي گردد. بنابراين بايد ذهن و زبان خود را هدايت کنيم زيرا انديشه ، زيربناي عمل است." متاسفانه بسياري از مردم گرايش ناخودآگاهي به شکست دارند ؛ آنها دوست دارند خود را فرسوده ببينند و نشان دهند که به هر دري زده اند و نيرو و انرژي خود را به پايان رسانده اند .طوري حرف مي زنند که گويي از خود دست کشيده اند .اما کافي است نگرش خود را اصلاح کنند و شروع به بهره برداري از امکانات و توانايي هايشان نمايند .در واقع با تغيير نگرش و خودباوري ، به يک ذخيره انرژي استخراج نشده مي رسند ؛ گويي به يک پس انداز دست نخورده و عظيم دست مي يابند .



مثبت نگري و خوش بيني ، بهترين و ارزان ترين سرگرمي و درعين حال مهمترين ابزار براي رسيدن به موفقيت است .هرگز اجازه ندهيد افکارتان عليه شما به کار افتد ! اجازه ندهيد زبان شما به زيان شما بچرخد ! نيروهاي خود به ويژه ذهن و زبان خود را به خدمت بگيريد و از هرانديشه و هر کلام ، پله اي براي تعالي و پيشرفت خود بسازيد .ذهن انسان کارگاه انديشه است ، کارگاهي که کارش توليد انديشه است .کافي است اسير ياس شويد و با کلمات منفي ، دمار از روزگار خود درآوريد به جاي آن که بگوييد :"امروز ، روز بدي است." بگوييد :" معرکه است و من امروز مي توانم چند کار عقب مانده را جلو بيندازم." بدانيد که ؛ نخستين ايستگاه انديشه ، ايمان داشتن به توانايي هاي خويشتن است . به خود بگوييد که شخص منحصر به فردي هستيد و خود را باور داشته باشيد.چون اگر شما خودتان را باور نکنيد ، براي ديگران نيز مشکل است که شما را آن طور که شايسته است باور داشته باشند .افکار اميد بخش را جايگزين انديشه هاي ياس آور نماييد .وقتي فرصتي به شما روي آورد ، به خود بگوييد :"مي توانم انجامش دهم ." فراموش نکنيد که ايده ها و نقشه هاي بزرگ ، گاه آسانتر از نقشه هاي کوچک هستند!


و نکته آخر اينکه : اين شماييد که بايد از فرصت ها بهره مند شويد و هنر تماشا کردن و ديدن را بياموزيد .متاسفانه اکثر مردم تماشاگران خوبي نيستند . در حالي که از مشاهده اطراف خود ، درس هاي ارزنده اي خواهيد آموخت .فرانک تايگر مي گويد :
" هنر گوش دادن را فرابگيريد ؛ فرصت ها گاه به آهستگي در مي زنند." همانا خوشبختي بزرگ را بايد پشت لحظه هاي کوچک زندگي صيد کرد .اصول موفقيت را به صورت عادت درآوريد هر چه بيشتر آن ها را تمرين کنيد .


مردم معمولا به پرورش گل و گياه علاقه دارند ، اما هيچ چيز لذتبخش تر از آن نيست که انسان روند رشد خود را طي يک برنامه منظم ببيند و شاهد شکوفايي جوانه هاي اعتماد به نفس و خوش بيني خود باشد.و به راستي هيچ چيز در دنيا لذت بخش تر از آن نيست که دريابيد در مسير موفقيت و سعادت خويش گام برمي داريد.

مسافران جاده سبز موفقيت و پيشرفت ؛ لطف حق همسفرتان و سفرتان پرخير و برکت باد !

 

صداي پاي بهاران صداي يزدان است
دوباره آمدن جان به جسم بي جان است
صداي رويش سبزه ، صداي زايش گل
صداي غرش طوفان آذرافشان است

تجارت الكترونيك و ايجاد اشتغال

 

بنابر گزارشي از بانك جهاني كه در اكتبر سال ۲۰۰۲ منتشر شد

در خاورميانه مي بايستي طي ۱۰ سال آينده، ۵ ميليون شغل در سال ايجاد شود تا فقط از افزايش نرخ بيكاري جلوگيري نمايد

 «ايجاد شغلهاي نوين»

انقلاب سوم تحت نام انقلاب الكترونيك شروع شده است و امواج قدرتمند آن موانع و عوامل مقاوم و بازدارنده را در هم مي كوبد، هيچ عنصري قادر به سد انتشار امواج كوبنده الكترونها نيست منتها يك راه براي مهار آن وجود دارد و آ ن عبارت است از استفاده از امواج و سوار موج شدن. يكي از نتايج اين برخورد با تكنولوژي نوين و ايجاد مشاغل جديد به خصوص در بخش خدمات مي باشد، تجارت الكترونيكي راه را براي كارآفريني در ابعاد بسيار وسيع هموار كرده است(ساخت، توليد، طراحي و نگهداري) و اكنون به عنوان يك ويژگي مورد تأييد زندگي اجتماعي، سياسي و اقتصادي در جهان جلوه گر شده است. بنابراين سياست هاي نيرومند دولتي يا هدف تاثير بر جامعه اطلاعاتي آينده به همراه سرمايه گذاري كلان در امر پژوهش و توسعه، پرورش، آموزش ICT و تحقيقات در ارتباط با اينترنت يك ضرورت ناگزير است. براي رسيدن به اين مقصود در كشورهايي كه پذيرش اين فناوري در آنها كندتر بوده است، اتكا به نيروهاي جوان و پويا مي تواند سرعت به كارگيري اينترنت را افزايش دهد. گرايش فزاينده نسل جوان به سمت استفاده از كامپيوتر، اينترنت و تجارت الكترونيك،  باعث مي شودكه ميليون ها دستگاه كامپيوتر توسط آنها خريداري شود كه نتيجه چنين تقاضايي رونق توليد و توزيع سخت  افزارها و نرم افزارهاي كامپيوتري است و اساتيد فن براي آموزش افراد علاقه مند به اين حوزه مجبورند هزاران مؤسسه و مدرسه آموزش تجارت الكترونيك را تأسيس نمايند. اين افراد آموزش ديده با هدف خودكار سازي هر چه بيشتر فرايند هاي خدماتي با استفاده از فن آوري هاي وب بازارهاي جهاني را هدف قرار مي دهند. وب صرفاً براي كساني كه از فناوري  آن سرد در مي آورند مورد استفاده نيست، زنان، مردان، كودكان كشورهاي مختلف با مذاهب و مليتهاي گوناگون همگي صف كشيده اند تا از اين بازار جهاني خريد كنند. بنابراين براي اين كه سهمي از اين بازار عظيم را به خود اختصاص دهيم بايد آمادگي كامل داشته باشيم.


هر كشوري كه اين امواج را زودتر دريافت كند و آن را به كار گيرد،از رقباجلو افتاده و سهمي از بازار جهاني را به خود اختصاص مي
 دهد. اقتصاد قرن ۲۱ در دست طراحان و متخصصين تجارت الكترونيكي و سازندگان آن قرار دارد، اگر از اين فرصت طلايي استفاده نكنيم قطعاً به لحاظ اقتصادي عقب خواهيم ماند و بيكاري و تورم هر روز مانند خوره اندامهاي جامعه را مي بلعد به طوري كه پس از يك دهه ، مشكلات عديده اي از قبيل فقر، افسردگي، بيماري هاي فيزيكي و رواني و عوامل پليد ضد انساني جامعه را به سمت سقوط اقتصادي، اجتماعي اخلاقي، صنعتي و... سوق خواهد داد.


مبارزه با نرخ بيكاري در كشور

بر اساس آمار و ارقام منتشره در داخل و خارج (آمارهاي ILO) ايران در حال حاضر حدود ۳/۱۷ ميليون نفر نيروي كار دارد كه همه اين نيروها داراي شغل نيستند. به طوري كه بين ۱۵% -۱۴% نرخ بيكاري در كشور وجود دارد و اگر بيكاران پنهان را به آن اضافه كنيم رقمي بالاتر از رقم فعلي را نشان خواهد داد.


براي پايين آوردن نرخ بيكاري راه
 حلهاي متفاوتي از طرف متخصصين و اقتصاددانان پيشنهاد شده است كه اولين و مهمترين آنها سرمايه گذاري در توليد است. دوم استفاده از تجارب ساير كشورها بر عنوان يك راهنما و الگوهاي تجربه شده مورد توجه است. بر اساس گزارشات (LIO) چين از سال ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۷ بيش از ۱۶۰ ميليون فرصت شغلي ايجاد كرده، در سالهاي ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰كشورهايي چون، هنگ كنگ، كره جنوبي، سنگاپور، مالزي با توليد و توزيع انواع نرم افزارهاي الكترونيكي مشكل بيكاري خود را حل كرده اند و به اشتغال نسبتاً كاملي دست يافته اند. سوم ايجاد ثبات و امنيت سرمايه گذاري براي توليدكنندگان داخلي، سرمايه گذاران خارجي و بكارگيري شيوه هاي نوين توليد، توزيع كالاها و خدمات است. در اين باره عدم وجود تعريف روشن و واضح قوانين در امر تجارب الكترونيكي باعث مي شود كه افراد كمتر براي انجام سرمايه گذاري و كارهاي بازرگاني از طريق كامپيوتر تمايل نشان دهند، لذا توجه مسئولين در قانونمند كردن تجارت الكترونيك و شاخه هاي فرعي اين تجارت (بازاريابي الكترونيكي) باعث مي شود كه علاقه مندان به خريد با اشتياق و تمايل بيشتري به سمت تجارت الكترونيك روي  آورند، علاوه بر اين افراد غير مسئول يا ناآگاه به اين طريق قدرت دخالت و مانع تراشي را از دست مي دهند.

                     
بد نيست بدانيد صادرات كشور چين درسال گذشته ۴۰۰ ميليارد دلار بوده كه ۳۰۰ميليارد دلار آن مربوط به صادرات ۵۰۰ شركت بزرگ خارجي كه در كشور چين سرمايه گذاري كرده اند بوده است در واقع سه چهارم صادرات چين، مربوط به شركت هاي خارجي است. در صورتي كه سهم ايران از تجارت جهاني در دو دهه اخير از ۴۹ صدم درصد در سال ۱۹۸۰ به ۳۴ صدم درصد در سال ۲۰۰۰ و به ۴۵ صدم درصد در سال ۲۰۰۲ تنزل كرده است. از اين رو لازم است تا رسيدن به يك وضعيت مطلوب و يا قابل قبول به طور جدي فعال شويم و از فرصت ها به نحو بهينه استفاده كنيم، براي حضور جدي در عرصه جهاني بايد كالاها و خدمات را با قيمت و كيفيت بهتر عرضه كنيم ودر برنامه عرضه از قدرت و توانمندي برخوردار شويم. لذا از طريق تجارت الكترونيك مي توان سهم ايران را در بازارهاي جهاني از طريق توسعه صادرات غيرنفتي رونق داده و اقتصاد كشور را از اقتصاد تك محصولي به سمت يك اقتصاد پويا سوق دهيم، براي رسيدن به اين هدف وجود بازاريان حرفه اي كه توان حضور در بازارهاي مختلف را داشته باشند الزامي است.


آموزش

ظرفيت پيشرفت جوامع در محيطي امن و آزاد، بستگي به سطح دانش آنها دارد. هر اندازه دانش افراد كشور بيشتر باشد، خلاقيت، نوآوري، ابتكار و اشتغال در آن كشور بيشتر مي باشد. ضمن اينكه آموزش در بطن خود اشتغال زا مي باشد، توجه به گسترش استفاده ويادگيري كامپيوتر، اينترنت و تجارت الكترونيكي باعث مي شود كه در خانواده ها كودكان به اين ابزار علاقه مند شده و در آينده بتوانند از اين وسيله به نحو احسن در شكوفايي اقتصاد خانواده و كشور تأثير بگذارند، براي درك بهتر اين موضوع به ذكر يك نمونه برجسته بسنده مي كنم. حضور شركت هايي كه در زمينه صادرات و واردات، از روش هاي مختلف بازاريابي در فروش كالاها و خدمات خود به مشتريانشان در ايران و جهان استفاده مي كنند، باعث شده تعداد زيادي از افراد طبقه متوسط بدون شغل يا تحصيل كرده كه به لحاظ وضعيت اقتصادي نامناسب عملاً نقش خود را فراموش كرده اند (البته به اجبار) جذب اين فعاليتهاي اقتصادي شوند. البته تعدادي از افراد كه تصور مي كنند اشكالاتي بر اين نوع فعاليت ها وجود دارد بيشتر بر روي نكات منفي اين روش ها انگشت مي گذارند، بدون آنكه نكات مثبت اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي و امنيتي آن را متذكر شوند.


شركت هاي معتبر خارجي كه از طريق اينترنت براي فروش كالاهاي خود استفاده مي كنند خواسته يا ناخواسته منشاء اثرات مثبتي كه قطعاً مهم و پوياتر از مسئله اقتصادي است در كشورهاي در حال توسعه خواهند شد. اثراتي چون، ايجاد انگيزه و ميل رغبت فزاينده به فعاليت هاي اقتصادي در جوانان افزايش رشد تجارت، افزايش رفاه  زندگي مردم طبقه پايين جامعه، افزايش فرصت هاي جديد شغلي(كارآفريني نسل جديد در دراز مدت).
امكان ارائه خدمات و محصولات در سطح جهاني، جلوگيري از اتلاف وقت و كاهش ترددهاي بي مورد، دسترسي سريع به اطلاعات و مهمتر ازهمه فعال كردن نيروهاي خنثي و پژمرده وبي تحرك اجتماع با ايجاد انگيزه هاي مالي و پرداخت پورسانت مناسب در برابر بازاريابي، البته بايد خاطر نشان كنم كه بايد جهت دهي اين فعاليت ها به سمت توليد در مراحل بعدي توسط مسئولين و متخصصين ايجاد شود، كه بهترين شيوه براي كار برقراري ارتباط با اقشار جامعه و استفاده از ابزار محاوره اي براي گفت و گو با آنان است.


در پايان متذكر مي
 شويم كه فارغ التحصيلان و دانش جويان ومديران كار آفرين كشورمان مي توانند با دقت در الگوهايي كه اينچنين انگيزشي در افراد جامعه ايجاد مي كنند بهره برده و با الگوبرداري صحيح توليدكنندگان داخلي را براي عرضه توليداتشان به كشورهاي نيازمند اين محصولات ياري نمايند.

انجمن بین المللی نتورک مارکتینگ(MLMIA) چیست؟

 
MLMIA چیست؟

 همانطور که می دانیم ، در جهان سازمان دیگری مانند ( MLMIA )وجود ندارد. حقیقتا بی نظیر هستیم.

MLMIA تنها برای سود ومنفعت نیست. در سال 1985 انجمن تجارت حرفه ای با مهارت و سخت کوشی در سرتا سر جهان برای شرکتهای Multi - Level Marketing/ Direct Sales/ Network marketing شروع به کار کرد. ( شرکت های به ثبت رسیده ) طرفین قرار داد ( تو زیع کنند گان ) به طور مستقل محصولات شرکت را می فروشند و به همه مشتری ها خدمات می دهند و مردم با خرید این محصولات و استفاده از خدمات ،هم نیاز شرکت ها و هم نیاز تو زیع کنند گان را برآورده می کنند. که ما این تامین کنندگان / فرو شندگان را پشتیبان یا حامی ، می نامیم.

 ما تنها سازمانی هستیم که افراد را از ا نواع صنف ها و دسته ها و گرو های مختلف برای ارائه کارمان در اختیار داریم ( در بالا با حروف پر رنگ لیست شده ) و تنها انجمنی هستیم که تمام افراد هیات مدیره درآن دارای حق یکسان و برابری هستند. ما معتقدیم که همه افراد برای بقای کاری که آغاز شده" آخرین پایگاه سیستم تجاری آژاد " مهم وا رزشمند هستند. زمانی که همه از هر سو با حسن نیت و صمیمیت دور یک میز گرد هم می آیند ، بالا ترین ارزش به دست آمده است . هم اکنون در سرا سر دنیا هزار ان نفر عضو این سازمان هستند و ما امیدواریم شما نیزدر آینده قسمتی از MLMIA شوید و شمار اعضای این سازمان را به میلیونها برسانید.

 هدف این سازمان" تقویت Network marketing در سراسر جهان " همزمان با روی کار آمدن دانش حرفه ای و اعتقاد و اطمینان به مهارت و پشتکار است.

 قانون ارزش اخلاقی ما،تعهد هریک از اعضا برای حمایت و پشتیبانی است، MLMIAبرای همکاران ما و دیگر نتورکرها و عموم مردمی که خدمتگزارشان هستیم تعهد دارد.

WHAT IS MLMIA

To our knowledge, there is no other organization in the world like MLMIA. We are truly unique.

The MLMIA is the not-for-profit, worldwide, professional trade association, started in 1985 by industry professionals, for Network Marketing/Direct Sales/Multi-Level Marketing Companies (Corporate), the Independent Contractors (Distributors) who sell a Company’s goods and services to the end consumer and the people who supply both the Companies and Distributors with those goods and services, the suppliers/vendors that we call (Support).

We are the only organization that has as members all categories that serve our industry (listed above in bold) and the only Association that gives all an equal vote on its Board of Directors. We feel that all are important to the survival of what has been termed “the last stronghold of the free enterprise system.” Because all sides sit at the table together in good faith, much has been accomplished. Worldwide there are many thousands of members. We hope you will become a part of MLMIA and make it millions.

The Association’s mission is “To Strengthen Network Marketing Around the World” while bringing professionalism and credibility to the industry.

Our Code of Ethics, which each member pledges to uphold, is the MLMIA commitment to our fellow Members, other Network Marketers and the public we serve

جملات بزرگان

آرتور بريوبون: كلمه خستگي مفهوم ندارد تنها در فرهنگ ذكر شده است.

 

آلفونس كار: عده اي دائم غرغر مي كنند كه گل سرخ خار دارد، من شكر مي كنم كه خارها گل دارند.

 

افلاطون: تمول و تقوي چون دو فرزند است كه كفين يك ترازو باشند، يكي نمي تواند بالا رود مگر اينكه ديگري پايين رود.

 

ارسطو: عاقل آنچه را كه نمي داند نمي گويد، ولي آنچه را كه مي گويد مي داند.

 

اسكاروايلد: تجربه نامي است كه كه همه افراد روي اشتباهات خود مي گذارند.

 

لافونتن: مردن چيزي نيست ولي فكر كنيد كه بايد در مقابل خداوند ظاهر شويد.

 

دكات: مي انديشم، پس هستم، هستم، چون فكر مي كنم، فكر مي كنم ، چون شك مي كنم.

 

لابروير: فقر انسان را از بعضي چيزها، ولي خست شخص را از همه چيز محروم مي كند.

 

سروانتس: آنكه شرافت خود را باخت، زياد باخته ولي آنكه شهامت خود را باخت، پاك باخته است.

 

بلز پاسكال: تمام شأن و عظمت انسان در فكر است.

 

شاتو بريان: خوشبختي توپي است كه وقتي مي غلطد بدنبالش مي رويم و وقتي توقف مي كند به آن لگد مي زنيم.

 

تولستوي: همه در فكر آنند كه بشريت را اصلاح كنند ولي هيچكس در فكر آن نيست كه خود را عوض كند.

 

ويكتور هوگو: بهشت دولتمندان از دوزخ فقرا پديد آمده است.

 

بيكن: پول مانند كود است، نيك است در صورتيكه پراكنده باشد.

 

ديسرائيلي: عمر آنقدر كوتاه است كه نمي ارزد آدم حقير و كوچك بماند.

 

ديل كارنگي: براي زندگي فكر كنيد ولي غصه نخوريد.

 

هانري پوآنكاره: در همه چيز شك كردن و به همه چيز باور داشتن دو راه حل آسان هستند كه هم اين و هم آن ما را از انديشيدن معاف مي داند.

 

مونتني: روح انساني كارساز بزرگ معجزه هاست.

 

آندره ژيد: بكوش عظمت در نگاه تو باشد نه آنچه بدان مي نگري.

 

آندره ژيد: هر چه بالاتر مي روي از نظر آنان كه پرواز نمي دانند كوچكتر بنظر ميرسي.

 

ناپلئون هيل: اشخاص عادي با تجربه اولين شكست دست از تلاش برمي دارند به همين دليل است كه در زندگي با انبوه اشخاص عادي و تنها با يك "اديسون" روبرو هستيم.

 

فلورانس كدويك: برنده هيچ گاه تسليم نمي شود و تسليم شونده هيچ گاه برنده نمي شود.

 

آنتوني رابينز: خوش اقبالي "luck " را تلاش زياد همراه با فكر صحيح معني مي كنم.

 

امروز نخستين روز آتيه توست.

 

P      بيشتر مردم  مي ترسند چيزي بخواهند، و وقتي عاقبت چيزي مي خواهند، به اندازه كافي اصرار نمي ورزند.اين خطاست.

 

P      اگر مي خواهي در زندگي موفق شوي، بايد مطمئن باشي كه حق انتخاب نداري. بايد پشتت را به ديوار بچسباني.

 

P      راز هر هدف اين است كه هم جاه طلبانه باشد، هم قابل دسترس.اما فراموش نكن كه بيشتر مردم زيادي محافظه كارند: از انفجار محدوديت هاي ذهني خود مي هراسند.محدوديت هاي ذهني خود را به نوعي عادت بدل كرده اند.عادت كرده اند به برون بروند.مجاب شده اند كه زندگي فقط همين است.از رؤيا مي ترسند.

 

P      اما تكرار قواعد منفي كه چنين تاثير عظيمي بر زندگيمان دارند، مي توانند به طريقي متفاوت مورد استفاده قرار گيرند. و آن همان كاري است كه ما خواهيم كرد. ذهن ناهشيار،  برده يي است كه مي تواند ارباب ما شود، صرفاً به اين دليل كه بينهايت قدرتمند است.اما كور نيز هست، و بايد بياموزي كه چگونه به آن حقه بزني.

P      فكر، واژه،عمل.

فكر پيكان است؛

واژه مركبي كه فكر تو بر آن سوار است يعني كمان

و عمل همان كه پيكان را رها مي سازد،

يعني كشيدن زه كمان.

بازگشت مجله تخصصی همه چیز به موضوع نتورک مارکتینگ

پس از مدتی وقفه
بازگشت همه چیز


تازه ترین شماره مجله همه چیز بعد از مدتی وقفه منتشر شد.

بنا به گزارش خبرنگار ما شماره 27 نشریه تخصصی همه چیز در ماه شهریور امسال چند روزی است که روانه دکه های روزنامه فروشی شده است.
در این شماره که در واقع باید آن را بازگشت همه چیز به موضوع نتورک مارکتینگ دانست، شاهد درج مطالب متنوعی درباره بازاریابی شبکه ای هستیم.
سرمقاله این شماره که با موضوع محوری ظهور قدرتهای شبکه ای و خطرات انحصار جدید منتشر شده به قلم عرفان پویا نوشته شده است.
در این شماره همچنین مطالب با این عناوین به چشم می خورد :
نردبانی از جنس طلا
پرده برداری از پشت صحنه یکی از بزرگترین کلاهبرداریهای اینترنتی
عادت عامل بودن
بازاریابی کریستالی
ترسهای اساسی و راه حلهایی برای mlm
21 قانون انکار ناپذیر راهبری

خدمات صنایع داخلی با مدل‌ مناسب بازاریابی شبكه‌ای قابل توسعه است

بدون عکس خدمات صنایع داخلی با مدل‌ مناسب بازاریابی شبكه‌ای قابل توسعه است

عضو سازمان نظام صنفی رایانه‌یی كشور - نداشتن آشنایی كافی با نت‌ورك ماركتینگ و نبود كار كارشناسی علمی ‌و دقیق در كشور را عامل تهدید تمام فرصت‌ها است، در حالی كه كشورهای موفق در سطح كلان مدیریتی با شناسایی نقاط ضعف و قدرت پدیده‌ها، تهدید‌ها را به فرصت تبدیل می‌كنند.

فرزاد وزیری - پژوهشگر تجارت الكترونیك - هدف بازاریابی شبكه‌ای، ضمن بیان این مطلب به خبرنگار MLM گفت :هدف اصلی بازاریابی شبکه ای سالم  ا مصرف‌كننده‌ اولیه است اما‌ در شبكه‌های دسیسه  هرمی،‌ هدف قرار دادن زیرشاخه‌ها، مورد توجه واقع می‌شود، امتیازی كه برای مصرف‌كننده در قبال تبلیغ محصول در قالب بازاریابی شبكه‌ای قایل می‌شویم با ساختار مجموعه‌های دسیسه هرمی‌ تفاوت دارد.

وی افزود : با تمام این اوصاف كارشناسان بر این عقیده‌اند كه بازاریابی شبكه‌ای به معنای واقعی زمانی مطرح است كه مصرف‌كننده‌ یك كالا با تبلیغ كالای خریداری شده از تخفیف ویژه برخوردار شود و افراد زیادی را به خرید ترغیب كند؛ در این پروسه كالا مبادله می‌شود و نقش واسط به منزله‌ یك فروشنده نخواهد بود و زمانی كه تعداد مصرف كننده‌ها افزایش می‌یابد، تولید هم بالا خواهد رفت و به رشد چرخه‌ اقتصادی كشور كمك خواهد كرد.

وزیری افزود : چگونگی برخورد و سازماندهی در سطح كلان در رویارویی با پدیده‌ها‌ی جدید از جمله بازاریابی شبكه‌ای مهم و در بقای آن تاثیرگذار است و مدلی از بازاریابی شبكه‌ای از دیدگاه كارشناسی از نظر اقتصادی معقول است كه ایجاد ارزش افزوده كند و اشتغال را به همراه داشته باشد. همچنین قیمت آن با در نظر گرفتن نحوه‌ی خاص بازاریابی تغییر نكرده باشد و افراد برای عضویت در زنجیره‌های بازاریابی مجبور به پرداخت حق عضویت نباشند و خریدار كالا را به خاطر نیاز واقعی كالا خریداری كند.

بعد از دهها سال گام برداشتن در عرصه صنعتى شدن...

بعد از دهها سال گام برداشتن در عرصه صنعتى شدن هنوز نتوانسته ايم به جايگاه متناسب با منابع، امكانات و نيروهاى انسانى توانمند كشور دست يابيم.
درآمد سرانه كشور ما در حد ۱۹۰۰ دلار است و همچنان جزو كشورهاى توسعه نیافته به شمار مى آییم و این رقم با درآمد سرانه ۷ هزار و ۳۷۰ دلارى عربستان سعودى و با درآمد سرانه سوئیس (۴۳ هزار دلار) كه بالاترین درآمد سرانه دنیا را به خود اختصاص داده ، فاصله زیادى دارد.
اما راه خروج از این وضعیت بغرنج چیست؟

در گفت وگو با دكتر محمدحسین سلیمى استاد دانشگاه امیركبیر به این سؤال پرداخته شده است.

ادامه مطلب....


ادامه نوشته